این داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است. حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند: خدایا کمکم کن. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ نجاتم بده. واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم. البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی. پس آن طناب دور کمرت را ببر برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند. روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟ هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود شک نکنید. هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است. هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست
سلام دوست عزیز
هر جا هستی خدای اطلسی ها با تو باشد
پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر
بجز دلواپسی ها با تو باشد
مرسی جالب بود
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام دوست عزيزم با اجازه شما كلامي بهتر از كلام معصوم نديدم كه انشاءالله زينت وبلاگ شما گرامي باشد لذا هديه اي نفيس را تقديم مي دارم شايد راه گشاي سعادت دنيا و آخرت همه ما گردد
حضرت امام صادق(ع)می فرمایند
بهشتیان دارای چهار نشانه اند
اول : داشتن رویی گشاده
دوم : داشتن زبانی نرم
سوم : داشتن قلبی مهربان
چهارم : داشتن دستی بخشنده
باتشكر خسرويسلام عسل بانوی نازنین
همیشه اگه به خدا اعتماد کنیم بهترین نتیجه ها رو میگیریم
سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست
that was perfect
I love your webloge
خدایا، به من شجاعت انجام کار درست را بده؛ اما از آن مهمتر، کار درست را به من نشان ده.
asalie man webloget perfecte jijali...harf nadare...vaghean naz bood...
اره داداش من مطمینم فرشتس
جدی میگم
چشم حتما عسل خانوم
خدایا تمام دعاهایه عسل بانو رو برآورده کن
آآآآآآآمین
خدایا به عسل بانو سلامتی و دل خوش بده
آآآآآآمین
خدایا عسل بانو رو عاقبت به خیر کن
آآآآآآمین
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران
عالی بود عسل خانم
مرسی از مطالب زیبایی که میذارین
بسیار زیبا بود اجی خوبم
ایشاالله هرمشکلی تو زندگی داری خدا برات اسونش کنه
توکلت به خدا باشه
ببین چطورخدا معجزه میکنه
التماس دعا یا حق
حتما ....مطمئن باش من به سهم خودم دعا میکنم واست که هرچی یخوای بهت بده البته اگه آبرو و اعتباری داشته باشم پیش خدا
می دانم که می دانی همه دردهایم را
می دانم که می شنوی صدای گریه های شبانه ام را
می دانم که می بینی خلوت تنهایی من هنوز خالیست
می دانم که همه را می دانی
و من
هنوز در شب آسایش ماه
کنج پستوی خیس از عطر شب بو ها
پشت نقاب غبار آلود خاطره ها
تصویری از درنگ را نقاشی می کنم
کاش می شد عطرت رو هم نقاشی کرد.....
به به سلاام عسل بانو.
خوفی؟خوفم.همه خوفن.سرعت اینترنت بالاست امشب خوشحالم.
این جزو نعمت های الهی که اینترنت پر سرعت شده.
پیچک از دیوارِ کج پیچید و رفت
بر گلِ خشکیده ای خندید و رفت
بر سرراهش به یک پرچین رسید
چینه ی دیوار را بوسید و رفت
عنکبوتی آنطرفتر دام داشت
شاپرک را در کنارِ جام داشت
شاپرک در گیر و دار زندگی
بهرِ پیچک ناله و پیغام داشت
ای که از دیوار بالا می روی
آنطرف، اینجا، به هرجا می روی
یاد بردی عهدو پیمان بسته ایم
عهد بشکستی وتنها می روی
پیچک اما دور شد از دوستش
دور شد از دوستانِ خوستش
ایستاده روبرویش آینه
می کشید او شبنمی بر پوستش
ماه می خندید بر رفتار او
بر شعور نازل و بیمار او
پیچک اما شانه را بر شاخه زد
مار زردی آمده دیدار او
ممنون زیبا بود
فقط جای من خالیه!چطوری عسل خانم؟قشنگ نوشتی.لذت بردیم!
خیلی قشنگ بود
موفق وپایدار باشی
سلام خیلی زیبا بود کاش میشد عطرت را هم نقاشی کرد
موفق باشید
هرچه که از آن تو و برای توست همانا از عشق لبریز است. موهبت تو راهمانقدر دوستت می دارد که تو دوستش می داری. موهبت توتو را می جویدو پروازکنان به سوی تو می آید؛اگر دریابی که آنچه راکه دوست می داری ؛خود دوست داشتن است. هرگاه بدانی که مردمان عشقند؛همه عوض خواهند شد؛مانیز درچشم مردم عوض خواهیم شد؛ اگر بدانیم که جوهر و ساختارمان از عشق است؛همه چیز یعنی عشق؛در کل کاینات هیچ نیست الا عشق کاترین پاندر |
| |
|
مرسی بالاخره ی مطلب خوجل بچشمون خورد دیگه از دلتنگی و خیانت خبری نسیت
از عاشقی کردن سخن میگویی جانا
سلام از از وب زیباتون ممنونم عکس و مطالب جالبی دربابه خنده ومراسم جن گیری در وب قرار دادم اگه دوست دارین سربزنید ونظر بزارین خوش حال میشم
چه ازدحامی به پا کرده ای در من ؟؟؟؟
همین تو یک نفر !!!!!!!
سلام عالی بود عزیز ممنونم
51003 بازدید
34 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
124 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™