باز زمستان رسید

آه زمستان سرد

فصل درد

آمده از پشت درختان زرد

نیست مرا طاقت سرمای تو

بازگرد

آه زمستان پر از تاب و تب

ریخته بر زندگی ام رنگ شب

روی لب

نیست مرا زمزمه ای جز ملال

اشک شب

همدم تنهایی ام

تا که بگیرد نفسم عاقبت

بی سبب

آه زمستان مست

ده تو جوابم که کسی هست

دست

سوی دل من بگشاید دمی

می شود از واژه ی " تنها " گسست؟

چشم بست

زین همه غم های غریبانه جست

آمدی و ریخت همه بار و برگ

روی رگ

تیغ نشاندم که رساند مرا

سمت مرگ

آه زمستان پر از آه

آه

خسته ز اشکم نگاه

گاه برو

گاه بیا

گاه گاه

تا که شود شعر من از غم سیاه

تا که کشم در دل خود باز آه

نام علي : عدالت � راه علي : سعادت � عشق علي : شهادت � ذکر علي : عبادت � عيد علي : مبارک

روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است

پيامبر اکرم(ص)

مرا دریاب

تو ای تنهاترین شاهد

تو ای تنها در این دنیا و هر دنیا



بجز تو آشنایی من نمی‌یابم

بجز تو تكیه‌گاه و همزبانی من نمی‌خواهم

مرا دریاب



تو میدانی كه من آرام و دلپاكم

و میدانی كه قلبم جز به عشق تو

و نام تو

و یاد تو

نخواهد زد



و می‌دانی كه من ناخوانده مهمانی در این ظلمت‌سرا هستم

مرا دریاب

كه من تنهاترین تنهای بی‌سامان این شهرم

مرا بنگر.. مرا دریاب



قسم به راز چشمانم

به‌ اقیانوس بی‌پایان رویایم

به رنگ زرد به رنگ بی‌وفایی‌ها

به عشق پاك

به ایمانم

به چین صورت مادر

به دست خسته‌ی بابا

به آه سرد تنهایی

به قلب مرده‌ی زاغان

به درد كهنه‌ی زندان

به اشك حسرت روحم

به راز سر به مُهر سینه‌ی اسبم

اگر دستم بگیری و

از این زندان رها سازی

برایت عاشقانه شعر خواهم گفت

همین یك قلب پاكم را

و روح بی‌قرارم را كه زندانی‌ست

به تو ای مهربان تقدیم خواهم كرد



مرا از غربت زندان رها گردان

نگاه بی‌پناهم بر در زندان تنهایی روح خسته‌ام خشكید

مرا دریاب

مرا دریاب كه غمگینم

برف را باید باورداشت تا ابد تا جایی که هیچ ناتوانی توانایی نداشت

for you my honney

تو چه ساده ای من چه سخت

تو پرنده ای و من درخت

آسمان همیشه مال توست

ابر زیر بال توست

من ولی همیشه گیر کرده ام

تو به موقع  میرسی  و من

سالهاست دیر کرده ام

.

.

فکر کنید توی بک گراند این شعر داره برف میاد

یادمان باشد سر سجاده عشق؛
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

دلتون همیشه مثل برف سفید و پاک باشه

asal jan dostat daram na be khatere inke hasti ,be khatere inke hasti ke hasti ziabatar va paktar

تو فقط میخوای بری، بری هر جایی شده

رد پاهات روی برف چه تماشایی شده

قدمای اولت یکم آهسته تره

تو دلم میگم خدا... ینی میشه که نره؟؟

اینا تقصیر تو نیست من یکم کهنه شدم

منه پیر نخ نما، منه بیزار از خودم

وسطای راهی و توی این هوای سرد

تو دلم گفتم خدا...به عقب نگا نکرد؟؟؟

در تنهائی و سکوت

به خلوت روزهای از دست رفته ام می اندیشم

به بادهایی که وزید

به باران هایی که بارید

وبه نسیم هایی که خندید

به قاصدک سلامی دوباره می کنم

به پر پروانه ها تبسمی پر شمیم از عطر گلهای سرخ

وبه دیدار آخرین به یاد شبهای دراز دشتی پر از شقایق

الا ای برف!

چه می ‏باری بر این دنیای ناپاکی؟

بر این دنیا که هر جایش

رد پا از خبیثی است

مبار ای برف!

تو روح آسمان همراه خود داری

تو پیوندی میان عشق و پروازی

تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهی‏ها

تو که فصل سپیدی را سرآغازی

. . . . . . . . . . . 

برف بارید و خدا پاكی خود را به زمین هدیه كرد. زمین مغرور شد كه سفید است، پاك است چون دل خدا...

به پیشواز زمستون رفتی  آهنگ وتصویرت قشنگه ....مرسی